English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (7174 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
yield U قدرت انفجار گلوله تسلیم شدن پس دادن
yielded U قدرت انفجار گلوله تسلیم شدن پس دادن
yields U قدرت انفجار گلوله تسلیم شدن پس دادن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
explosive force U قدرت انفجار
explosive energy U قدرت انفجار
tnt equivalent U معادل با قدرت انفجار تی ان تی
gradient circuit U مدار حساس به تغییر میزان قدرت مکانیسم عامل انفجار مدار حساس به تغییر قدرت چاشنی مین
shock wave U موج ضربتی انفجار گلوله معمولی یا بمب اتمی
shock waves U موج ضربتی انفجار گلوله معمولی یا بمب اتمی
zero point U نقطه مرکزی گلوله اتشین اتمی در لحظه انفجار
empowering U صاحب اختیار و قدرت کردن قدرت دادن
empowered U صاحب اختیار و قدرت کردن قدرت دادن
empowers U صاحب اختیار و قدرت کردن قدرت دادن
empower U صاحب اختیار و قدرت کردن قدرت دادن
soil shear strength U قدرت مقاومت خاک در مقابل گلوله یا نفوذ ان
crater analysis U تجزیه و تحلیل قیف انفجار تجزیه و تحلیل قیف حاصله از انفجار گلوله ها
shock front U جبهه یا خط جبهه موج انفجار گلوله اتمی
render U تسلیم داشتن دادن
rendered U تسلیم داشتن دادن
renders U تسلیم داشتن دادن
contact burst preclusion U ضامن ضد انفجار ضربتی وسیله ممانعت از انفجار دراثر اصابت
to starve into surrender U گرسنگی دادن وناگزیربه تسلیم کردن
To submit something to someone. U چیزی را به کسی تسلیم کردن (ارائه دادن )
delivery U تسلیم در CL یکی ازشرایط اساسی اعتبار سند این است که پس از تنظیم و امضاو مهر به طرف " تسلیم "شود
deliveries U تسلیم در CL یکی ازشرایط اساسی اعتبار سند این است که پس از تنظیم و امضاو مهر به طرف " تسلیم "شود
revitalized U قدرت و زندگی تازه دادن
revitalize U قدرت و زندگی تازه دادن
revitalising U قدرت و زندگی تازه دادن
revitalises U قدرت و زندگی تازه دادن
revitalised U قدرت و زندگی تازه دادن
eat one's words <idiom> U حرف خود قدرت دادن
revitalizes U قدرت و زندگی تازه دادن
revitalizing U قدرت و زندگی تازه دادن
to empower somebody U به کسی قدرت [روحی] دادن
deliver U تحویل دادن پرتاب بمب یا گلوله
delivers U تحویل دادن پرتاب بمب یا گلوله
To put a bullet thru somebodys body. U گلوله ای دربدن کسی قرار دادن
burning train U مسیر انفجار سیکل انفجار
blast line U مسیرموج انفجار خط موج انفجار
explosive train U مدار انفجار مسیر انفجار
turboshaft U توربین گاز برای دادن قدرت به شفت
sensing U تخمین محل اصابت گلوله به زمین مشاهده ترکش گلوله
missed U موفق نشدن عدم اصابت گلوله به هدف خطای گلوله
trends U مسیرانحراف گلوله در برد که معمولا باعث گذارخوردن گلوله میشود
trend U مسیرانحراف گلوله در برد که معمولا باعث گذارخوردن گلوله میشود
misses U موفق نشدن عدم اصابت گلوله به هدف خطای گلوله
miss U موفق نشدن عدم اصابت گلوله به هدف خطای گلوله
sabot U کمربند گلوله حلفه تمرکز یا وسیله ثبات گلوله در مسیر بوش استقرار لوله جوفی
ground resolution U قدرت نشان دادن قسمتهای کوچک زمین نشان دادن جزئیات زمین
extraditing U مقصرین را پس دادن مجرمین مقیم کشور بیگانه رابه کشور اصلیشان تسلیم کردن
extradite U مقصرین را پس دادن مجرمین مقیم کشور بیگانه رابه کشور اصلیشان تسلیم کردن
extradites U مقصرین را پس دادن مجرمین مقیم کشور بیگانه رابه کشور اصلیشان تسلیم کردن
extradited U مقصرین را پس دادن مجرمین مقیم کشور بیگانه رابه کشور اصلیشان تسلیم کردن
clues U گلوله کردن بشکل کلاف یا گلوله نخ درامدن
clue U گلوله کردن بشکل کلاف یا گلوله نخ درامدن
fire ball U گلوله انفجاری گوی اتشین اتمی گلوله
frangible bullet U گلوله غیر فلزی بی استحکام گلوله نرم
chemical horn U مکانیسم انفجار مین صوتی مکانیسم انفجار شیمیایی
ogive U ورم تمرکز گلوله رومی گلوله
dud U منفجرنشدن گلوله گلوله ناپیدا
splinterproof U ضدبسکهای گلوله ضد قطعات گلوله
velocity jump U جهش لوله توپ یا جهش گلوله در اثر سرعت اولیه پرتاب گلوله
creativeness U قدرت خلاقه قدرت ابداع
to give up the ghost U جان تسلیم کردن روح تسلیم کردن
maximum ordinate U حداکثر ارتفاع سهمی گلوله ارتفاع نقطه اوج مسیر گلوله
dictatorship of proletariat U اصطلاحی است که بوسیله کارل مارکس برای توصیف مرحلهای از سوسیالیسم بکار برده شد .در این مرحله طبقه بورژوا یا سرمایه داران قدرت را از دست می دهند و کارگران قدرت را دراختیار می گیرند .
countervailing power U قدرت یک گروه که در واکنش به قدرت گروه دیگر بوجود می اید
early time U زمان حداقل انفجار اتمی زمان اولیه انفجار اتمی
nuclear stalemate U گلوله اتمی خارج از رده گلوله اتمی ممنوعه
base of trajectory U تصویر افقی مسیر گلوله پایه مسیر گلوله
authoritarainism U نقطه مقابل اندیویدوالیسم و عبارت ازحکومتی است که در ان ازادی فردی به طور کامل تحت الشعاع قدرت دولت قرار گیرد. قدرت دولت معمولا در گروه کوچکی از پیشوایان متمرکز ومتجلی میشود
identic notes U منظوریادداشتهایی با مضمون واحداست که چند دولت به یک دولت می دهند . چون این یادداشتها جداگانه تسلیم میشود عمل هر دولت فاهرا"مستقل از عمل دولت دیگراست تسلیم این یادداشتهاعمل غیردوستانه تلقی میشود
square base U کف گلوله یا قسمت ته گلوله
side spray U بسکهای جانبی گلوله ترکشهای جانبی گلوله
radar discrimination U قدرت تجزیه و تحلیل هدفهای مختلف از روی صفحه رادار قدرت قرائت هدف از روی صفحه رادار
ballistics of penetration U شناسایی شرایط نفوذ گلوله شناسایی مسیر نفوذ گلوله
detonations U انفجار
brisance U انفجار
detonation U انفجار
blasts U انفجار
blow out U انفجار
blastment U انفجار
bursts U انفجار
burst U انفجار
displosion U انفجار
pops U انفجار
pop U انفجار
blow-ups U انفجار
blow-up U انفجار
blow up U انفجار
popped U انفجار
blasting U انفجار
eruption U انفجار
explosions U انفجار
blast U انفجار
plosion U انفجار
explosion U انفجار
explosiveness U قابلیت انفجار
combustion chamber U اطاق انفجار
gusts U انفجار فوت
gust U انفجار فوت
detonation cord U سیم انفجار
combustiblity U قابلیت انفجار
crepitation U انفجار مکرر
detonation charge U خرج انفجار
dead center ignition U نقطه انفجار
explosion proof U پوشش ضد انفجار
detonative U اماده انفجار
countermining U انفجار ضد مین
detonating slab U مسیر انفجار
destruct system U سیستم انفجار
detonatable U قابل انفجار
detonable U قابل انفجار
yield U بازده انفجار
yielded U بازده انفجار
high order detonation U انفجار شدید
ignitor U وسیله انفجار
impact action U اثر انفجار
misfire U گیر در انفجار
blasts U ضربه انفجار
misfired U گیر در انفجار
misfires U گیر در انفجار
blasts U صدای انفجار
information explosion U انفجار اطلاعات
inexplosive U غیرقابل انفجار
blast U ضربه انفجار
blast U صدای انفجار
sonic boom U انفجار صوتی
sympathetic detonation U انفجار القایی
sonic booms U انفجار صوتی
explosimeter U انفجار سنج
explosion hazard U خطر انفجار
yields U بازده انفجار
explosion proof U ازمایش- انفجار
population explosion U انفجار جمعیت
implosion U انفجار از داخل
explosive force U نیروی انفجار
the force of the explosion U شدت انفجار
fire time U زمان انفجار
swooper U انفجار دار
lead in U مداررابط انفجار
POW U صدای انفجار
busted U انفجار ترکیدگی
bust U انفجار ترکیدگی
big bang U انفجار بزرگ
blast effect U اثر انفجار
detonation U انفجار ناگهانی
crackle U صدای انفجار پی در پی
detonation U انفجار ضربهای
detonations U انفجار ناگهانی
atom samshing U انفجار اتمی
outbursts U انفجار غضب
POWs U صدای انفجار
aerial burst U انفجار هوایی
outburst U انفجار غضب
crackled U صدای انفجار پی در پی
crackles U صدای انفجار پی در پی
busts U انفجار ترکیدگی
busting U انفجار ترکیدگی
time of disintegration U زمان انفجار
blast wave U موج انفجار
explosive U قابل انفجار
craters U قیف انفجار
bursting set U محل انفجار
crater U قیف انفجار
burst wave U موج انفجار
detonations U انفجار ضربهای
blasting machine U دستگاه انفجار
blow out U سوختن انفجار
deliveries U تسلیم
delivery U تسلیم
submission U تسلیم
resign U تسلیم
livery U تسلیم
non resistance U تسلیم
deference U تسلیم
rendition U تسلیم
renditions U تسلیم
liveries U تسلیم
surrenders U تسلیم
capitulation U تسلیم
self submission U تسلیم
surrendered U تسلیم
surrender U تسلیم
resigns U تسلیم
surrendering U تسلیم
resignation U تسلیم
compliance U تسلیم
quietism U تسلیم
resignations U تسلیم
consignation U تسلیم
compromis U تسلیم
atomic time U زمان انفجار اتمی
low order U انفجار کند یا ناقص
explosives U مواد قابل انفجار
flex x U خرج انفجار کتابی
atom samsher U دستگاه انفجار اتمی
armed mine U مین اماده انفجار
armed ammunition U مهمات اماده انفجار
contact fire U انفجار در اثر تماس
subsidiary U عمق دهنده به انفجار
service mine U مین قابل انفجار
burst U انفجار منفجر شدن
Recent search history Forum search
1حرف زوری به انگلیسی
1To be capable of quoting
2دلیل قرار دادن no1 بجای number 1
2دلیل قرار دادن no1 بجای number 1
2من نمیتونم از دیکشنری فارسی به انگلیسی استفاده کنم چرا
1Profiles are unique pages where one can ‘‘type oneself into being’’
1to take a spell at whell
1Poked back
4express, overexpression
2and had to spend a good hour tidying it up!!
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com